انتخاب شغل
حتما همه ما زمان زیادی را به انتخاب رشته و شغل آینده خود فکر کردهایم یا میکنیم، به ویژه زمانی که هنوز وارد بازار کار نشدهایم. شاید در طول تاریخ هیچگاه به اندازه امروز، انتخاب شغل سخت نبوده است. تنوع بسیار بسیار بالا شغلها و تخصصی شدن آنها در کنار تمام ابهاماتی افراد درباره مسیر زندگی آیندهشان دارند، باعث بیشتر شدن سردرگمی در انتخاب شغل میشود. از طرفی، در ایران (و حتی در بسیاری از کشورهای توسعه یافته)، مراکز یا مشاوران شغلی مناسبی در دسترس نیستند که بتوان از آنها کمک گرفت. به همین خاطر در این مقاله جامع، همه آنچه درباره یک انتخاب شغل مناسب و کارآمد نیاز است بدانید را گردآوری کردهایم..
اهمیت انتخاب شغل در زندگی
اصلا چرا انتخاب شغل مهم است؟
اگر از ما (تیم ۱۰۰۰۰روز) بپرسید ما فکر میکنیم شغل و زندگی شغلی یکی از مهمتری جنبههای هر کسی است چون ما انسانها معمولا بیشتر از نصف زمان بیداری خود را صرف کار کردن میکنیم. یعنی بیشتر از اینکه ما با اعضای خانوادهمان سر و کار داشته باشیم، ما با شغلمان سر و کار داریم. اگر بخواهیم دقیقتر حساب کنیم ۵۰ تا ۱۵۰ هزار ساعت از زندگی ما به کار کردن میگذرد. اگر فرض کنیم یک فرد ۸۵ سال عمر کند در زندگیاش ۷۵۰ هزار ساعت خواهد داشت و زمانهای ما در زندگی معمولا به صورت زیر تقسیم میشود:
چقدر از زندگیمان را مشغول کار کردن هستیم
از کل ساعتهایی که در عمرمان اگر دوران کودکی و کارهایی که برای زنده ماندن ناچاریم انجام دهیم را کم کنیم حدود یک سوم آن باقی میماند. معمولا بیشتر این زمان (بین ۵۰ تا ۱۵۰ هزار ساعت) به کار کردن میگذرد. کار کردن بخش بزرگی از زمانی که در زندگی داریم را پر میکند. دلیل اصلی نامگذاری ۱۰۰۰۰روز هم به همین است. معمولا افراد در حدود ۱۰۰۰۰ روز از روزهای زندگیشان، کار میکنند.
مسیر شغلی تونل نیست!
تصور رایج افراد از انتخاب شغل، یک انتخاب سرنوشتساز است؛ انتخابی که تنها یکبار در زندگی هر فردی اتفاق میافتد و میتواند یک نفر را موفق یا بدبخت کند. در این انتخاب هر گزینه مثل یک تونل است. هر تونل ما را به یک جزیره خاص میبرد و تنها یک جزیره، جزیره موفقیت و خوشبختی است و بقیه در بقیه جزیرهها، سرنوشت جذابی در انتظارمان نیست. اگر در میانه راه بفهمیم جزیره اشتباهی را انتخاب کردهایم، یا باید همان تونل را تا انتها برویم یا همه راهی را که آمدهایم برگردیم تا بتوانیم دوباره انتخاب کنیم، که البته انرژی زیادی میگیرد.
دیدگاه تونلی، دیدگاه بسیاری به انتخاب شغل (و حتی انتخاب رشته) است. دیدگاه تونلی باعث میشود انتخاب شغل با استرس و نگرانی زیادی همراه باشد، چراکه هزینه هر اشتباه بسیار سنگین است. اما در واقعیت مسیر زندگی، تونل نیستند. شاید یکی از دلایلی که باعث ایجاد چنین دیدگاهی باشد این است که بسیاری از پدر و مادرهای ما، از زمانی که یادمان میآید در یک شغل و سازمان کار کردهاند. اما امروزه شرایط تغییر کرده است.
به دنبال علاقهات برو» برای همه توصیه خوبی نیست
همهی ما به دنبال شغلهایی میگردیم که دوستشان داشته باشیم، از انجامش لذت ببریم و هر روز صبح با انگیزه ما را از رختخواب به سمت محل کار بکشاند. چه کسی هست که این را نخواهد؟ ممکن است شما هم شنیده باشید که برای رسیدن به اینها، فقط کافیست «علاقهات را دنبال کنی» و پول، اعتبار و موفقیت همگی به دنبالش میآیند.
اما برخلاف تصور عمومی، این توصیه چند کلمهای برای رساندن شما به درآمد بالا، اعتبار و موفقیت کافی نیست و حتی ممکن است برای برخی افراد باعث بیشتر شدن سردرگمی شود.
افراد معمولا در ابتدای مسیر شغلی خود شغلهای متنوعی دارند و بعد از گذر زمان کم کم به سمت یک تخصص گرایش پیدا میکنند
با توجه به سه الگو) پارادایم) و جوامع زبانی آنها،مشاوره شغلی حداقل دارای سه دنیا می باشد که هرکدام نسبتا مجزا و دارای تفاسیر خاص خودشان هستند.
١- پارادایم فرمالیستی راهنمای مسیر شغلی سنتی. که فرد را به شکل یک بازیگر می داند وتنها او را راهنمایی می کند.
٢- پارادایم ارگانیک آموزش مسیر شغلی مدرن، که فرد را عامل می داند و او را آموزش می دهد.
٣- پارادایم طراحی زندگی فرا مدرن، که فرد را خالق و نویسنده خود و شغل خود می داند.
در دنیای سنتی فرد شخصیت خودش را با مشاغل اطرافش مطابقت می دهد.یعنی خودش را با شرایط تطبیق می دهد. مشاوره شغلی در این دنیا بر صفات تاکید دارد. بدین ترتیب از تست های استعداد و سیاهه های رغبت برای پیش بینی استفاده می شود.این رویکرد روان سنجی، خویشتن را منفعل می داند و مانند یک شیء قابل اندازه گیری می بیند و محصول آن سنجش عینی و نمراتی است که میزان مشابهت افراد به گروه های شغلی را نشان می دهد. در راهنمای شغلی افراد باید با تقاضاهای محیط خارج سازگار شوند.( ساویکاس ۲۰۱۱)
در اواسط قرن بیستم، یعنی در دنیای مدرن، مشاوران شغلی الگوی دومی را برای درک فردیت انسان مطرح کردند. خود به عنوان عاملیت. این باور که فرد باید به تجربه ذهنی خود اعتماد کند، منجر به تغییر راهنمای شغلی به مشاوره مسیر شغلی شد.
اما در دنیای فرا مدرن انسان و شخصیت او را خلق کننده خود اعلام کردند و گفتند شخصیت انسان یک پروژه است و می تواند داستان زندگی خود را با دستان خود بنویسد.
به طور خلاصه می توان اینگونه بیان کرد:
با بررسی چندین مورد خود در روانشناسی شغلی، این نکته مطرح می شود که حداقل سه دیدگاه از خود وجود دارد. این مدل های مختلف از خود، ناشی از معرفت شناسی های مختلف هستند، که دارای رویکردی متمایز نسبت به علم و عمل می باشند. اولین خود عبارت کاراکتر برداشت و به جای آن شخصیت را قرار داد. خود شخصیت یک مفعول می باشد. در این معنا خود بعد از اندازه گیری توانایی ها و رغبت ها و قرار دادن آنها در یک منحنی عادی عینیت می یابد.دومین خود، خود در شخصیت یک فاعل می باشد. فرد با بررسی شخصیت خود مفاهیم خودپنداره را شکل می دهد. سپس وظیفه او اجرای این هویت در یک نقش کاری و دنبال کردن واقعی سازی خود می باشد.خود سوم، خود در هویت یک پروژه می باشد. فرد داستانی را می سازد که بیانگر وحدت و استمرار در تجارب خود در نقش ها و روابط اجتماعی است. شخصیت فاعل،مداخلات راهنمایی شغلی را شکل می دهد؛ شخصیت عامل، مداخلات مشاوره شغلی را شکل داده و پروژه هویت، مداخلات در رابطه با طراحی زندگی را شکل می دهد.